برندینگ احساسی

عناوین مقاله

اگر گوش و چشمان باز داشته باشیم و کمی به آن ها فشار بیاوریم متوجه می شویم بازار برندها بسیار داغ تر از آنچه احساس می کنیم است. به نظر می رسد برند ها در یک خیابان جمع شده و سر و صدا می کنند درحالی که مشتریان در پیاده رو ایستاده اند و با سردرگمی به آنان نگاه می کنند. به فکر اینکه کدام یک را انتخاب کنند! فکر می کنید مشتریان دست بر روی کدام برند می گذارند؟ قطعا آنها برندی را انتخاب می کنند که به آن ها حس خوبی را القا کند و این همان حس اعتماد است. به ساخت و توسعه چنین برندی که قصد القا کردن این احساس را به مشتری دارد، برندینگ احساسی ویا emotional branding می گویند.

خب برمی گردیم به همان خیابان شلوغ و پر از تردد برندها. همانطور که گفته شد برند ها درحال شلوغ بازی هستند و هدفشان این است که خود را بیشتر نمایان کنند. برندهای قدبلند شانس بیشتری دارند ولی در اینجا کوتاه قدان چهارپایه به همراه دارند. هرکدام از برند ها به هر دری می زنند تا توجه مشتریان هدف را جلب کنند.

با اینکه اکثر آنها فعالیت های مشابهی و البته با کیفیت مشابه پا به این خیابان طویل و عریض گذاشته اند اما عده ای در نشان دادن خود به مشتریان موفق ترند. چرا؟ این برمیگردد به همان بحث برندینگ و برندینگ احساسی و عاطفی. بحث برندینگ را چندی قبل به آن پرداختم اما برندینگ احساسی یک استراتژی جدید درعرصه بزرگ برندینگ است. برندینگ احساسی را گاهی برندینگ عاطفی نیز می نامند اما این مهم است که خود این واژه به چه معناست!

برندینگ احساسی دست بر روی احساسات و عواطف مشترین می گذارد. وقتی یک برند استراتژی برندینگ احساسی را در پروسه کاری خود پیاده سازی می کند از قبل مشتریانش را شناسایی کرده و بازار هدفش مشخص است. پس از شناسایی مشتریان، شناخت عواطف و احساسات آنها نیز همراه آن می آید و در راه برندینگ احساسی به ما کمک می کند.

باید دشمن را شناخت تا بر آن غلبه کرد. اینجا دشمنی وجود ندارد! بحث بر روی مشتری است  پس در این صورت باید مشتری را شناخت و احساساتش را درک کرد و پس این میتوان بر او غلبه کرد. غلبه کردن بر احساسات و عواطف در شیوه برندینگ احساسی معنای بدی ندارد و فقط به این اشاره می کند که برند چیزی را که مشتری از ته قلبش انتظار دارد به او ببخشد.

شناخت احساسات باعث ایجاد رابطه صمیمانه بین برند و مشتری می شود که این رابطه در ایجاد حس اعتماد بسیار موثر است. حس اعتماد همان چیزی است که ما از برندینگ احساسی میخواهیم. بدست آوردن حس اعتماد مشتری! وقتی که یک مشتری به برند خاصی اعتماد می کند پس آن برند یک موفقیت بزرگ بدست آورده. این یعنی توانسته استراتژی برندینگ احساسی را به خوبی پیاده سازی کند تا دل مشتری را بدست آورد.

یک مشتری در صورتی به برند دل می بنند که خواسته هایش را برآورده کند و از نظر عاطفی در برابرش ضعف داشته باشد. وقتی شخصی نسبت به یک برند ضعف داشته باشد حاضر است برای بدست آوردن محصول و یا خدمات آن هرکاری بکند.

شکستن اعتماد، بی توجهی به برندینگ احساسی

حس اعتماد عنصر اصلی برندینگ احساسی می باشد و هدف نیز همین است. وقتی شما به عنوان صاحب برند شروع به طرح ریزی برند خود در راستای استراتژی برندینگ احساسی می کنید در واقع هدفتان بدست آوردن مشتریان وفادار و حس اعتماد مشتریان نسبت به برند خود می باشد. در بعضی موارد مشاهده شده مدیران برند با اشتباهاتی کوچک باعث از بین رفتن این حس ارزشمند میان مشتری و برند می شوند و زنجیره این پروسه درازمدت را می شکنند. توجه کنید که بدست آوردن حس اعتماد مشتریان بسیار ساده تر از بدست آوردن مجدد آن است.

باید تا به اینجا منظورم را فهمیده باشید. یک مشتری که به برند شما اعتماد دارد و شما با اقدامی باعث رنجودگی آن مشتری می شوید دیگر انتظار اعتماد از طرف او را نداشته باشید. وقتی یک مشتری با برند شما قهر می کند بسیار سخت است که دوباره با او دست دوستی دهید. می توان گفت این دقیقا مانند رابطه دوستی می باشد. پیدا کردن دوست آسان است اما اگر همین دوست با شما قهر کند این کدورت هیچ موقع به طور کامل به شفافیت تبدیل نمی شود.

این هم بحثی دیگر در برندینگ و برندینگ احساسی و عاطفی بود که وظیفه دانستم در بخش مقالات برندینگ آن را منتشر کنم و در اختیار شما عزیزان قرار دهم.